بررسی ویژگی های «منّا» بودن سلمان فارسی بر اساس تحلیل روایات «لیس منّا» (قسمت اول)
بررسی ویژگی های «منّا» بودن سلمان فارسی بر اساس تحلیل روایات «لیس منّا» (قسمت اول)
از روایات مشهور نبی مکرّم (ص) که در فضل و منقبت یکی از اصحاب گرانقدر، یعنی «سلمان فارسی» مطرح فرمودند، روایت «سلمان منّا اهلالبیت» است. دربارهی ویژگیهای شخصیتی ممتازی که سلمان فارسی با پرورش آنها در خود، به مقام «منّا أهلالبیت» نائل آمد، کمتر تأمل شده است. سلمان فارسی همچون دیگر صحابی رسول خدا (ص)، فاقد مقام عصمت است، ولی ملاحظه میشود پیامبر (ص) ایشان را از اهلبیت خود دانستهاند. شناسایی فضایل اخلاقی که سلمان فارسی با پرورش آنها در خود، توانست به مقام «منّا أهلالبیت» برسد و رذایل اخلاقی که با دوری از آنها به این درجه رسید، میتواند کمک شایانی در جهت قرابت و نزدیکی به مقام این صحابه بزرگ رسول خدا (ص) نماید.
تجلّی روایت «سلمان منّا أهلالبیت» در روایات فریقین
این روایت در منبع اهل سنت، در طبقات ابنسعد و طی دو حدیث، با سند واحد و اندکی اختلاف در مضمون آمده است: «أنّ رسول الله صلّی الله علیه و سلّم خطّ الخندق من أجم الشیخین طرف بنی حارثة عام ذکرت الأحزاب خطة من المذاد فقطع لکلّ عشرة أربعین ذراعاً فاحتجّ المهاجرون و الأنصار فی سلمان الفارسی و کان رجلاً قویاً فقال المهاجرون سلمان منّا و قالت الأنصار لا بل منّا فقال رسول الله صلّی الله علیه و سلّم سلمان منّا أهل البیت» (ابن سعد، بیتا: ج4، ص 82 و ج7، ص 318)
محور اصلی این حدیث شریف، کنار گذاشتن تعصبات مذهبی و فرقهای است. طبق آیات کلام وحی، ملاک برتری تقواست: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» (حجرات/13) لذا پیامبر (ص) با نقل این حدیث، علّت برتری سلمان را پرورش سجایای اخلاقی در ایشان عنوان نمودند و سلمان را از «اهل بیت» خود دانستند.
امّا در منابع حدیثی شیعه، درمنابع مختلف ازپیامبراکرم(ص) عبارت«سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ » نقل گردیدهاست.(ر ک:ابنبابویه،1378ق:ج2،ص64؛طوسی،1411ق:ج2،ص817؛ابنشهرآشوب،1379ق:ج1،ص85؛طبرسی،1403ق:ج1،ص260؛ابنمشهدی،1419ق:ص201)به عنوان نمونه درروایتی، پیامبراکرم(ص) درمجلسی ازهمگان به غیراز اهلبیت خواستند که مجلس راترک کنند، هنگامی که سلمان فارسی برخواست که برود، حضرت(ص) به ایشان فرمودند: ای سلمان، بنشین که تواز اهلبیت ما هستی. (سلیمبنقیس،1405ق: ج2 ،ص965)
حدیث «سلمان منّا أهل البیت» را شیخ صدوق در «امالی»، از حضرت علی (ع) به این مضمون نقل کرده است:
«ادرک علم الأوّل و الآخر و هو بحرٌ لا ینزح و هو منّا أهل البیت» (ابن بابویه، 1400ق: ص 252)
دانش سلمان، در این حدیث مورد تأکید ویژه قرار گرفته است. جایگاه این دانش به حدّی است که وی را در زمره اهلبیت قرار داده است. امّا باید عنایت داشت با توجّه به اجمال حدیث، کیفیت این دانش بر ما پوشیده است.
از امام سجاد (ع) نیز این حدیث، در اصول کافی با این مضمون نقل گردیده است:«إنّما صار سلمان من العلماء لأنّه منّا أهل البیت فلذلک نسبته إلی العلماء» (کلینی، 1407ق: ج1، ص401)تأکید ویژه این حدیث نیز دانش والای سلمان است. امّا کیفیت و چگونگی این دانش بر ما پوشیده است.
در رجال کشی، زیر نام سلمان فارسی به شماره 25 روایتی از امام صادق (ع) به این مضمون آمده است:
«ادرک السلمان العلم الأوّل و العلم الآخر و هو بحرٌ لا ینضح و هو منّا أهل البیت…» (کشی، 1348: ص12)طبق مضمون این حدیث شریف، علم اوّلین و آخرین برای سلمان در نظر گرفته شده است و ایشان را در زمره اهلبیت وارد ساخته است. این روایت نیز مانند روایات پیشین، در توضیح کیفیت این علم، راه اجمال را پیموده است.(مفید،1413ق؛ص341)در حدیث شماره 26 نیز روایتی از امام صادق (ع) به این مضمون آمده است:«لا تقولوا سلمان الفارسی و لکن قولوا سلمان المحمّدی ذلک رجلٌ منّا أهل البیت» (همان، ص12) درروایتی دیگر از حضرت(ع) درباره سلمان فارسی پرسیدهشد که فرمودند: (او) ازمااهلبیت است.(صفار،1404ق؛ج1،ص17) وامام(ع)، سلمان را از لقمان بهتر دانستند(همان؛ص1،ج18).در این روایات نیز، امام صادق (ع) سلمان را از پیامبر (ص) و در زمره «أهلالبیت» دانسته است.
درروایات متعددی که از معصومین(ع) نسبت به این موضوع وارد شده وهمگی سلمان فارسی را از«اهلالبیت» دانستهاند دلایل گوناگونی قید گردیده است، به عنوان نمونه در سطور بالا به یکی از آنها اشاره گردیده است. یکی دیگر از اسباب صدور روایت درحدیثی از پیامبر اینگونه است که انصار ومهاجرین به برشمردن افرادشان اقدام نموده تا به سلمان رسیدندو هرکدام مدعی بودند که سلمان از آنها میباشد تا اینکه پیامبراکرم(ص) فرمودند که سلمان ازما اهلالبیت است.( طبرسی،1403ق:ج1،ص111)
همچنین که مشاهده شد(به علت تخلیص پژوهش، ازذکر همه روایات ومنابع خودداری شدهاست)در بسیاری روایات ازمعصومین(ع)«سلمانفارسی» درزمرهی «اهلبیت» شمرده شده وگسترهی اینگونه روایات به حدی است که میتوان این دسته روایات را«متواترمعنوی» دانست.